تحقیق بررسی انواع درد و چگونگی مقابله با آنها در 51 صفحه ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 11,700 تومان
تحقیق بررسی انواع درد و چگونگی مقابله با آنها در 51 صفحه ورد قابل ویرایش
پیشگفتار
انسان از دیرباز در تلاش دست یافتن به اسرار پدیدة درد بوده است به این امید كه با دانش این وقایع بتواند راهی برای تشكیل دردهای خویش بیابد. از همین زمینه سعی شده است تهیة تركیبات جدید مشتق شده از تباین با استفاده از روشهای منطقی طراحی دارد مورد بررسی قرار گیرد. به امید آنكه روزی بتواند به شیوة نوینی برای تسكین درد دست یافت كه دارای قدرت اثر اوییوئیدها بوده و لیكن بیمار ناچار به تحمل عوارض جانبی فراوان این داروها نباشد.
تعریف درد
بشر از ابتدای خلقت و بدو تولد با مسئلهای بنام درد است به گریبان بوده است. گویا زندگی و زیستن با درد كمین میباشد. جدایی بین درد و حیات امكان پذیر نمیباشد. بنابراین از همان اوایل خلقت در پی توصیف درد و یافتن درمان آن بوده است. توصیفهای متعددی از طرف دانشمندان ارائه گردیده است. از جمله معتقدند درد بشر یك احساس درونی میباشد. اگرچه با پاسخهای فیزیولوژیك نظیر رملكس عصب كشیدن، تغییرات توده عروقی، فشار خون، تنفس و عرق كرده همراه میباشد. (1) نقش اساسی درد هوشیار ساختن فرد نسبت به احتمال تخریب یك جزء از سیستم وی میباشد. درد را به عنوان اساس ویژهای ناشی از یك محرك آسیبرسان توصیف كردهاند. از این توصیف بشر جزء فیزیولوژیك درد مد نظر است در تعریف كلاسیك دیگری از درد آن را ملتزم روحی یك رفلكس حفاظتی بیان كردهاند. بهرحال درد یكی از مكانیسمهای دفاعی بدن بوده و در بقاء موجودات با ارزش میباشد.(2)
انواع درد
درد به دو نوع عمده تقسیم میشود: درد حاد ( aeutepain) و درد مزمن ( chronic pain) مسیر و انتقال درد به دو صورت سریع آهسته میباشد. درد سریع از مدت زمان از ثانیه پس از برخورد محرك حس میشود، در حالیكه درد آهسته دردی است كه بعد از یك ثانیه و حتی بشر شروع شد. و سپس به مدت چند ثانیه یافته ادامه مییابد. (3)
بدنبال صدمه بافتی و در محیط واكنش انتهایی حاصل از آن سیگنالهای محیطی ایجاد میشوند كه هدایت را در گیرندههای حساس به درد تغییر میدهند. به طوریكه این گیرندهها میتوانند توسط محركهائی با شدت پایین نیز تحریك شوند. به این پدیده حساس شدن محیطی گویند. در این وضعیت درد در اثر تحریك گیرندههای حساس به آستانه تعریف بالا ایجاد شده وی عامل محرك میتواند ضعیف یا غیر آسیب رسان باشد.
در پدیدة حساس شدت مركزی پیام دردناك به نخاع وارد شده است ایجاد تغییرات وابسته به فعالیت در پاسخ دهی نرونهای موجود در شاخ خلفی میكند. بدین معنی كه این نرونها تولید پاسخهای غیر طبیعی و اغراق آمیزی در مقابل پیامهای معمولی میكند.
باید در نظر داشته باشیم كه دو پدیدة متفاوت در درد وجود دارند:
1ـ درد فیزیولوژیك 2ـ درد پاتولوژیك
درد فیزیولوژیك دردی است كه از شرایط عادی فقط از محركهای آسیب رسان و مخرب كه گیرندههای حس با آستانه تحریك بالا را فعال میكند، ایجاد میشود. در حالیكه درد پاتولوژیك از حالتهای كلینیكی از محركهای ضعیف یا غیر آسیب رسان ایجاد میشود. درد فیزیولوژیك بسیار متمركز و موضعی و در صورت عدم وجود آسیب بافتی، زود گذر است.
مكانیسمهای عصبی احساس درد
الف ـ گیرندههای درد:
برخی از گیرندههای درد احتمالاً chemoreceptor میباشند زیرا تنوع گستردهای از تركیبات شامل اتوكوئیدهائی چون برادی كینین ( bradykinin) و چندین پروستاگلاندین ( prostaglandins) میتوانند موجب ایجاد یك پاسخ دردناك شوند. و لیكن اكثریت گیرندههای فیزیولوژیك درد را پایانههای عصبی برهنه تشكیل میدهند كه فاقد ساختمان دقیق یك گیرنده میباشند و در تمام بافتهای بدن یافت میشوند. گیرندههای درد برای آن اختصاصی بوده و درد حاصل تحریك بیش از حد انواع دیگر گیرندهها نیست.
اعصاب آوران اولیه فیبرهای نازك ( small – diameter) شامل فیبرهای c و a میباشند. این فیبرهای عصبی در بافتهای محیطی به شاخههای كوچكتری تقسیم شده و هر كدام از این فیبرها میتوانند با انواع محركهای مختلف از جمله مكانیكی، حرارتی و شیمیائی به شدت تحریك شوند. میزان تحریك هر كدام از فیبرها را در انسان میتوان ثبت كرد و اگر این تحریك به اندازه كافی باشد میتواند احساس درد را ایجاد كند. این اعصاب آوران به عنوان p olymodal nociceptors شناخته شدهاند و از گیرندههائی كه به تحریكات با آستانه پایین مانند حرارت كم و نور، حساس هستند تفكیك میشوند. اطلاعات درد از سطح پوست توسط فیبرهای گروه a ( فیبرهای نازك و میلیندار كه با سرعت 10-30 m/sec ایمپالس عصبی را هدایت میكنند) و با گروه c ( فیبرهای بدون میلین كه سرعت هدایتی آنها كمتر یا مساوی 2.5 m/sec است) انتقال مییابند. تجربیات انسانی نشان داده است كه فعالیت رشتههای عصبی a باعث بوجود آوردن درد سریع و حاد و رشته عصبی c ایجاد درد مزمن و آهسته میكند.
اجسام سلولی فیبرهای آوران ناقل درد در گانگلیونهای رشته عصبی خلفی نخاع قرار دارند و رشتههای عصبی آن از طریق رشتههای خلفی وارد نخاع شده و در ناحیه خاكستری شاخ خلفی پایان مییابند. بسیاری از پایانههای عصبی آوران در نواحی سطحی نخاع پایان مییابند، فیبرهای c و برخی از رشتههای عصبی a در لامینای I و II با اجسام سلولی سینا پس میدهند، در حالیكه سایر رشتههای a به قسمتهای عمیقتر مثل لامینای V نفوذ میكنند. اجسام سلولی كه در لامینای I و V قرار دارند راههای اصلی نخاع به تالاموس را ایجاد میكنند.
انشعابات فیبرهای a و c با سلولهای موجود در ( SG) Substantia gelatinosa سینا پس تشكیل میدهند. فیبرهای c به سلولهای انتقالی یا ( TC) transmission cells انشعابی از رشتههای a نیز دریافت میكنند، ختم میشوند. فیبرهای a باعث تحریك و فیبرهای c باعث مهار سلولهای موجود در SG میشوند. اما هر دو این رشتهها باعث تحریك TC میشوند. این تحریك میتواند توسط مهار پیش سینا پسی بوسیلة رشتههائی كه از SG میآیند، مهار شوند. رشتههای منشعب از TC ایمپالسها را به تالاموس منتقل میكنند. حساسیت سلولهای SGایمپالسهای دریافتی از رشتههای درجه اول A و C، توسط رشتههای پایین رو از مراكز بالاتر میشوند. از تالاموس نورونهای درجه سوم، ایمپالسهای درد را به كورتكس مغز منتقل میكنند. چون تحریك الكتریكی كورتكس در انسان هوشیار ایجاد احساس درد نمیكند و عكسالعمها نسبت به درد، در غیاب كورتكس مغز، همچنان باقی میماند بنابراین احتمالاً تالاموس بخش اصلی مسئول ایجاد حس درد است و قسمتهای میانی و بطنی آن در ایجاد بیدردی موثرند. قسمتهای كورتكس مغز نیز در درك درد موثر میباشند.
ب ـ Sate Tontrol
در سال 1965 تئوری جدیدی تحت عنوان Gate Control برای درد پیشنهاد شد. بر اساس این تئوری، ایمپالسهای ناشی از تحریك آسیب رسان توسط یك گروه از رشتههای عصبی، كه فعالیت آنها توسط رشتههای عصبی دیگری كه مسئول انتقال ایمپالسهای ناشی از محركهای غیر دردناك هستند تقویت میشوند، منتقل میشوند. این تقویت موجب میشود كه شدت تحریكات به حد بحرانی برسد. در این زمان اطلاعات مربوط به درد بصورت یك شبكه منتشر شده و درد حس میشود. لامینای II یا ( SG) substantia gelatinosa مهمترین محل از نظر مكانیسم انتقال و كنترل درد میباشد. این قسمت دارای سلولهائی میباشد كه با سلولهای لامینای I و V شبكهای از اتصالات بسیار كوتاه تشكیل میدهند. این سلولها احتمالاً نقش تنظیم كننده انتقال ایمپالس بین رشتههای عصبی آوران اولیه و نورونهای عصبی نخاعی – تالاموسی دارند. برخی نورونهای SG بر روی اجسام سلولی راه نخاعی – تالاموسی اثر تحریكی پس سینا پسی اعمال میكنند.
در حالیكه نورونهای دیگر اثر مهاری پیش یا پس سینا پسی دارند. نورونهای مهاری میتوانند به طور موثری انتقال درد را در اولین سینا پس این مسیر مختل كنند( تئوری G ate Control). از آنجائیكه گروه قبلی میتوانند به طور موثر آستانه انتقال ایمپالس را از طریق اولین رله سیناپتیك كاهش دهند، ممكن است مسئول هیپرآلژزی ( hyperalgesia) مشخص ( افزایش حساسیت به درد) باشند كه معمولاً همراه یك آسیب دردناك است. بطور خلاصه سلولهای S G در واقع نقش تنظیم كننده در انتقال درد در مسیرهای اولیه و مسیرهای پایین رو دارند. S G محل غنی از پپتیدها و گیرندههای اوپیوئیدی است، و احتمالاً محل اثر مهمی برای داروهای شبه مورفینی ( morphine – like) است
مواد شبه مورفینی در سیستم اعصاب مركزی
امروزه مشخص شده است كه مواد شبه مورفینی پپتیدی در مغز و نخاع وجود دارند كه از چندین اسید آمینه تشكیل شدهاند. این پلیپپتیدها چند تا هستند و احتمالاً هر كدام كار مشخصی انجام میدهند. این مواد در قسمتهای مختلف C NS پیدا شده و هر روز تعداد جدیدتری از آنها پیدا میشوند. آنچه در حال حاضر به عنوان morphine – like یا endogenous opioid peptides در این سیستم وجود دارند و نقش هورمون یا نوروترانسمیتر را ایفاء میكنند عبارتند از: انكفالینها، اندورفینها و داینورفینها.
هر خانواده از پلی پپتیدها از پیش ساز مخصوص به خود مشتق میشود. این پیش سازها امروزه تحت عناوین پروانكفالین ( یا پروانكفالین A)، پرواوپیوملانوكورتین ( POMC) و پروداینورفین ( یا پروانكفالین B) نامیده میشوند. هر كدام از این پیشسازها دارای تعدادی پپتیدهای اوپیوئیدی و غیر اوپیوئیدی است كه از لحاظ بیولوژیك فعالند و در خون و برخی بافتها ردیابی شدهاند.
حساسیت پپتیدها نسبت به عمل تخریبی پپتیداز، همچنین غیر اختصاصی بودنشان نسبت به انواع گیرندههای اوپیوئیدی منجر به سنتز آنالوگهای صناعی و پایداری شده است كه بنظر میرسد ابزار تحقیقاتی قابل استفادهای برای بررسی عمل گیرندهها باشند.
گیرندههای اوپیوئیدی
گیرندههای این سیستم شامل mu، kappa، deltaو sigma است.
2ـ5ـ گیرندههای اوپیوئیدی
مطالعه بر روی اتصال لیگاندهای مختلف در مغز و سایر اندامها وجود چند رسپتور را كه میتواند با داروهای اوپیوئیدی و پپتیدهای آندوژن تداخل عمل داشته باشد، پیشنهاد میكند. اولین بار Martin و همكارانش در سال 1976 وجود بیش از یك نوع گیرنده را برای مرفین پیشنهاد كردند. سه نوع گیرنده فرض شده عبارتند از: Mu مو، Kappa كاپا، Sigma سیگما. مطالعات بیشتر در حیوانات وجود دو نوع رسپتور دیگر را بنامهای D elta دلتا و Epsilon اپسیلون را به اثبات رسانید. علاوه بر این برای هر گیرنده امكان دارد چند زیر گروه نیز وجود داشته باشند. دلایل معتبری وجود دارد كه حداقل وجود سه نوع رسپتور و از هر دسته دو زیر گروه را در سیستم اعصاب مركزی به اثبات میرساند. نالوكسان یك آنتاگونیست با تاثیر مساوی بر روی انواع رسپتورهای اوپیوئیدی نیست، زیرا تمایلش برای گیرندههای مختلف متفاوت است. (41,48)
گیرنده مو
تمایل مرفین جهت اتصال به رسپتور مو ده بار بیشتر از كاپا و دلتا میباشد. اثرات بیدردی اوپیوئیدها ابتدا از طریق رسپتور مو و بیشتر از طریق نواحی فوق نخاعی اعمال میشود.
Sufentanil ماده آنالژزیك بسیار قوی است كه تمایلش به رسپتور مو 200 بار قویتر از كاپا و دلتا است. سایر اثراتی كه به رسپتور مو نسبت داده میشود عبارتند از: دپرسیون تنفسی، میوزیس، كاهش حركات دستگاه گوارش ( یبوست)، افوریا، هیپوترمی و ممانعت از سندرم قطع مصرف اوپیوئیدها. وجود دو ساب تایپ برای رسپتور مو به اثبات رسیده است. مو یك كه بیدردی فوق نخاعی مربوط به آن است و مو دو كه مسئول دپرسیون تنفس و كاهش فعالیت گوارش میباشد.
گیرندة كاپا
مشتقات بنز و مورفانی پنتازوسین به طور انتخابی با رسپتور كاپا واكنش میدهند. بطور كلی اگونیستهای این گیرنده تولید بیدردی میكنند كه در حیوانات مقاوم به آگونیستهای رسپتور مو اثر آن كم نمیشود. بنابراین اثرشان در نتیجة عملكرد اولیه آنها روی نخاع میباشد. شدت دپرسیون تنفس و میوزیس در مقایسه با آگونیستهای مو كمتر است. به جای افوری تولید دیسفوری و اثرات پسیكومیمتیك میكنند. (41) و در حیوانات وابسته به مرفین، جایگزین مرفین نمیشوند و وابستگی فیزیكی و سندرم قطع دارویی كاملاً متفاوت از آگونیستهای مو ایجاد میكنند. ( 53)
گیرنده دلتا
به علت فقدان آگونیستهای انتخابی كه بتوانند از سد خونی – مغزی عبور كنند، اثرات تحریك رسپتورهای دلتا در انسان زیاد مشخص نیست. در حیوانات، آگونیستهای نسبتاً انتخابی رسپتور دلتا منجر به ایجاد بیدردی و اثرات تقویتی مثبت در محلهای فوق نخاعی ( Supraspinal) و بیدردی نسبت به محركهای حرارتی در سطح نخاع میشوند. (41)
گیرنده سیگما
بنزومورفینانها بخصوص پنتازوسین تولید اختلالات شبه روانی میكنند. این اثرات بطور موثری بوسیله نالوكسان بلوك نمیشوند. علیرغم فعالیت كاپا آگونیستی برجستهشان، پنتازوسین و تركیبات وابسته، به دو محل مشخص در مغز متصل میگردند، یك محل بنام PCP كه دارای تمایل بیشتری برای phencyclidine نسبت به بنزومورفینانها است و دارای اثر تنظیمی مهاری روی كانالهای كاتیونی با دریچة گلوتامات وان ـ متیل ـ د ـ آسپارتات میباشد. محل دیگر سیگما نام دارد و در این محل تمایل PCP نسبت به بنزومورفینانها كاملتر است. عمل رسپتور سیگما قابل توجه است زیرا نقش پر قدرتی در تولید اثرات پسیكومیمتیك غیر حساس نالوكسان در رابطه با بعضی از اوپیوئیدها دارد. (41) اثر روی گیرنده سیگما همراه با كاهش پاسخ به تحریك نیست، لیكن باعث میدریازیس، تاكیكاردی، جنون، توهم، تحریك تنفس و دیسفوری میگردد. (53)
گیرندة اپسیلون
در وازودفران Rat گیرنده دیگر اوپیوئیدی به نام اپسیلون برای اولین بار شناخته شده است. در این محل تحریك الكتریكی بوسیله اندورفینها مهار میشود. اعمال این بافت به وسیله مرفین مهار نمیگردد و به آنالوگهای پایدار انكفالین نیز مقاوم است. نالوكسان روی این گیرنده دارای اثر كمی است. (53) اثرات اوپیوئیدها روی سیستم ایمنی از طریق این گیرندهها اعمال میشود.
2ـ6ـ تقسیم بندی لوپیوئیدها بر اساس اثر بر رسپتورهای اوپیوئیدی
2ـ آنتاگونیستهای اوپیوئیدی یا تركیباتی مثل نالوكسان كه فاقد هر گونه اثر اگونیستی روی گیرندهها هستند.
3ـ اوپیوئیدهایی با عملكرد مخلوط: این دسته شامل آگونیست، آنتاگونیستها ( تركیباتی مثل نالورفین یا پنتازوسین) هستند كه روی بعضی گیرندهها اثر آگونیستی و روی برخی دیگر اثر آنتاگونیستی دارند. اثرات این دارو به طور ضعیفی توسط نالوكسان آنتاگونیزه میشود.
2-4) بخش تجربی
1-2-4) حیوان مورد آزمایش
در این آزمایشها از موشهای سوری نر به وزن 30-20 گرم استفاده شد. این موشها از انستیتو رازی حصارك كرج تهیه شده و در گروههای 6 تایی در حیوانخانه نگهداری شد. تا 24 ساعت پس از استقرار حیوانات در محیط جدید هیچنوع آزمایشی روی آنها انجام نمیگرفت. حیوانات به استثنای زمان آزمایش، به آب و غذای استاندارد دسترسی داشتند. برای انجام هر آزمایش 6 حیوان به كار رفت و هر حیوان فقط یكبار مورد آزمایش قرار گرفت.
2-2-4) شرایط مورد آزمایش
حیوانات به طور اجتماعی نگهداری شدند و فقط در روز آزمایش برای عادت كردن به محیط آزمایشگاه، حداقل یك ساعت قبل از شروع آزمایش در قفسهای جداگانه جای داده شدند. درجه حرارت آزمایشگاه در طول آزمایش حدود 25 درجة سانتیگراد حفظ میشود.
3-2-4) روش آزمایش
تست فرمالین یكی از آزمونهای استاندارد در مورد اندازهگیری پاسخ در برابر درد میباشد. در این آزمون حیوان در جایگاه مخصوص كه شامل یك چهارپایه آلومینیومی كه روی آن صفحه شیشهای قرار دارد، مستقر میگردد. بر روی صفحه شیشهای قیف دهانه گشادی قرار میگیرد. در فاصلهای از صفحه شیشهای و سطح افق آئینهای با زاویه 45 درجه قرار گرفته است كه مشاهدات را آسانتر میكند. قبل از هر آزمون حیوان مورد آزمایش به دقت وزن میشود و به منظور تطابق با محیط جدید 20-15 دقیقه زیر قیف شیشهای قرار میگیرد. پس از این زمان حیوان آماده تزریق میباشد. محلول تزریقی فرمالین 4% است كه به میزان 20میكرولیتر بعنوان عامل ایجاد كنندة درد به كار میرود. این محلول به صورت زیر جلدی به كف پای راست حیوان تزریق میشود. بلافاصله پس از رتها این آگونیستها به تست H ot-plate حساس هستند در حالیكه در برابر تست Tail-flick حساسیتی نشان نمیدهند. بسیاری از محققین بر استفاده از مدلهای حیوانی در بررسی درد مزمن تاكید دارند تا بدینوسیله اطلاعاتی در ارتباط با وضعیتهای بالینی بدست آورند. اگرچه بیشتر تحقیقات از قبیل آزمون H ot-plate و Tail-flick در ارتباط با درد حاد انجام گرفته اما بدلیل نقص این روشها Dubuisson و Dennis در سال 1977 تست جدیدی را تحت عنوان تست فرمالین در رت و گربه معرفی كردند. استفاده از این آزمون در رتها، نشان داده است كه درد ایجاد شده در این روش، مسیرهای نورونی و كنترلهای مهاری متفاوتی در مقایسه با آزمون Tail-flick نسبت به آنچه كه در بخش بالینی مشاهده میشود شباهت بیشتری دارد. عامل محرك یك عامل شیمیایی است كه پاسخ التهابی در بافت ایجاد كرده است و این درد ایجاد شده به دردی كه در بخش بالینی مشاهده میشود شباهت دارد.
قیمت فایل فقط 11,700 تومان
برچسب ها : تحقیق بررسی انواع درد و چگونگی مقابله با آنها , پژوهش بررسی انواع درد و چگونگی مقابله با آنها , مقاله بررسی انواع درد و چگونگی مقابله با آنها , دانلود تحقیق بررسی انواع درد و چگونگی مقابله با آنها , بررسی انواع درد و چگونگی مقابله با آنها , انواع درد , چگونگی مقابله با انواع درد , درد